نتایج جستجو برای عبارت :

مرگ بهمون نیشخند میزنه

تو دوران سربازی اموزشی که بودم لحظه شماری میکردبم که تموم شه و بریم یگانبهمون گفته بودن هشت هفته طول میکشهآخر هفته ها که میرفتیم مرخصی میگفتیم خب یه هفته اش گذشت ولی مگه تموم میشدخلاصه با همه سختی هاش تموم شد ولی نرفتیم یگان چون دوره کد خوردیمخیلی برامون زور داشتدو سه تا از بچه ها فرار کردندوره کد مثل این میموند که بهمون گفته باشن دوباره از اول بیاید آموزشیولی انقدر این دوره کد راحت گذشت که حد نداره اونم تو تیپ زرهییکی از دلایلی که دوره کد ب
این هفته واقعا بد بود واقعااا... از شنبه اش شروع شد تا امروز که چهار شنبه است:/
شنبه یک گندی زدم که هم خودم ناراحت شدم و هم یک نفر دیگه و از این بابت کلا شب شنبه کلا به ناراحتی و عذاب و جدان گذشت ولی صبح روز یکشنبه حل شد ولی باز عصر روز یکشنبه تو اتوبوس دعوا شد و هنینطور روز دوشنبه سر اینکه خانمهایی که نشسته اند میگن نخندین/یواش حرف بزنین/حرف نزنین/ دستتون بهمون نخوره/پاتون بهمون نخوره/کیفتون بهمون نخوره و... کلا نه جا داشتیم بشینیم نه اجازه داشتیم
قبلا" هم گفتم کسی بهمون ظلم کنه واگذارش میکنم به کسی که بهش ارادت داره! شب هفتم_ همین محرمی که گذشت توی روضه درد دلامو گفتم دلتنگی هامو گفتم و شکایت شمایی که ب ما ظلم میکنی رو بخصوص توی شب هفتم گفتم. و این واگذار کردنه همیشه جواب میده! بخصوص وقتی که دلت روحت قلبت شکسته جیگرت خون شده جیگرت سوخته از ظلم هایی که بهمون شده میای خونه با همه ی اون حجم غم و دلتنگی میخوابی و هر چی که میخای بدونی و نمیدونی رو ، میبینی.. و عزیزت زندگیت دستت رو میگیره و
صبح زود، از روستا که گذشتیم، خودش راه افتاد دنبال‌مون. مسیر رو بهمون نشون می‌داد. هر چند که ما نیاز نداشتیم کسی راه رو بهمون نشون‌ بده. اما به هر حال همه واسه‌ش ذوق می‌کردند و متعاقباً اینم هی خودش رو می‌مالید بهشون تا اونا نوازشش کنند. نزدیک من که می‌شد، کف کفشم رو مانع می‌کردم که بیشتر از این بهم نزدیک نشه. تو چشماش نگاه می‌کردم و بهش می‌گفتم که ازش خوشم نمیاد. حتی یه چندباری هم پارس کردم تا بفهمه چه سگی هستم. بعد از ظهر بارون قطع شده بود
مرد قد بلند در بزرگ را به کمک جادو بست،عده ای رداپوش بلافاصله زانو زدند. مرد قد بلند از نزدیک ترین انها پرسید:
_اون ورودی گروه واریورز آف هل،اینجاست؟
رداپوش می‌دانست که جواب اورا خوشحال نخواهد کرد. او با صدای زیری گفت:
_قربان،بهمون اطلاع دادن که...
_بلند تر حرف بزن!
نعره ی مرد قدبلند همه را از جا پراند. مرد با صدایی لرزان گفت:
_قربان،گروه واریورز بهمون اطلاع دادن که...اطلاع دادن که اون فرار کرده...
مرد قدبلند، اول با ناباوری به او خیره شد،سپس دهان
مرد قد بلند در بزرگ را به کمک جادو بست،عده ای رداپوش بلافاصله زانو زدند. مرد قد بلند از نزدیک ترین انها پرسید:
_اون ورودی گروه واریورز آف هل،اینجاست؟
رداپوش می‌دانست که جواب اورا خوشحال نخواهد کرد. او با صدای زیری گفت:
_قربان،بهمون اطلاع دادن که...
_بلند تر حرف بزن!
نعره ی مرد قدبلند همه را از جا درامد. مرد با صدایی لرزان گفت:
_قربان،گروه واریورز بهمون اطلاع دادن که...اطلاع دادن که اون فرار کرده...
مرد قدبلند، اول با ناباوری به او خیره شد،سپس دهان
بابا می گفت: بچه بودیم خیلی چیزا رو درست یادمون ندادن. مثلا توی کتاب درسی مدرسه مراحل کشت محصول رو میگفتن: کاشت، داشت، برداشت. کاشت و برداشت رو دیده بودیم و می فهمیدیم ولی " داشت" رو درک نمیکردیم. بزرگ شدیم، تجربه ی زندگی بهمون یاد داد، مهم ترین مرحله، همون " داشت " بود. 
 
ماها خیلی فرصت های مهم زندگی رو سر همین مرحله از دست میدیم. یه کاری رو شروع میکنیم، قدم سخت اول رو بر میداریم، با کلی رنج بستری فراهم میکنیم و دونه ای رو می کاریم، اما چون خوب ب
 
 
 
 
خواب بیا لطفا.. 
شهر این موقع شب تو سکوت قشنگی بود
چقدر همیشه گشت زدن نصف شب رو دوس داشتم
با همه ی نامیزون بودنم سعی کردم کنار بچه ها بهمون خوش بگذره.. 
سعی می کنم فرار کنم از همه چیز..من آدم جنگ نیستم مخصوصا حالا وبا این توان واین جسم ناتوان.. 
من خیلی به این موضوع فکر می کنم
...
ما از کسانی که فقط وقتی باهامون کاری دارن از حالمون می پرسن و بهمون سر می زنن، خیلی بدمون میاد و ناراحت میشیم
پس چرا خودمون با خدا همین مدلی رفتار می کنیم؟
فقط وقتایی که بدجور گرفتاریم بهش سر می زنیم و به یادش می افتیم!
درسته کرونا باعث شد نتونیم خیلیارو ببینیم
اما!بعضیارو کلا نباید دید.کیارو؟
کسایی که از مهربونیت سو استفاده کردن
کسایی که بازیت دادن و بهت دروغ گفتن
کسایی که بودن یا نبودنت براشون فرق نمیکنه! آره رفیق باید حذف کرد این آدمارو.
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
پیاده میروم و همرهان سوارانند...
 
همه یا رفتند یا دارند میرند.
فقط من موندم و چند نفر دیگه..
حس جاموندن خیییلی حس بدیه.
حسرت خوردن...
حسرت و افسوس اون دنیا چندییییین برابره.
 
* الهی بحق حسین و آبروی حسین ما را ببخش و پای حرکت بهمون بده.
 
شجاعت یعنی اینکه بپذیری قرار نیست همه‌چی اونطوری که تو میخوای پیش بره.
باور یعنی اینکه بدونی تهش همونی میشه که میخوای.
میدونم!
شجاعتم نیاز به تلاش‌ه! باورم ولی بیسته بیسته!
این روزا روزای سختی‌ان...
همسر میگه شاید خدا میخواد یه چیزی بهمون یاد بده... میدونم خدا میخواد منو مجبور کنه صبورتر باشم! ولی خدای خوبم! زمان با ارزشی که تو بهمون هدیه کردی داره بی‌خود و بیهوده میگذره. داره هدر میره. داره تلف میشه... و تو این دنیا، چی "تجدید ناپذیرتر" از زم
خب من امروز اسامی رو لیست بندی کردم.دوباره قراره از اول استارت بزنیم و فکر میکنم انقدر این کارو کردیم که هیچ عذاب وجدان یا چیزی نداشته باشیم‍♀️ ی وقتایی با صفر نفر استارت زدیم و این بار با 14نفر.شاید ی سری از کسایی که دوست داشتم توی این لیست نیستن(: ولی خب دلم نیومد ازشون خدافظی نکنم. بابت تک تک محبت هایی که در حقمون کردید. بابت خوندن حتی یک کلمه از نوشته هامون. بابت دوست داشتنمون.بابت لبخندایی که با بودناتون بهمون بخشیدید.ممنون بابت درسایی ک
گیج و خسته ترم
درظاهرو حرف زدن گویا که خوبم
اما یچیزی از درون داره منو میخوره ، هی همه چیز رو هم میزنه و اذیتم میکنه ... ...
در واقع تا یه دلخوشی کوچیک بدست نیارم روز به روز بدترم میشم
چقدر کرونای لعنتی از لحاظ اعصابی داره بهمون ضربه میزنه
چشم نداشت دو ترم دانشگاه رفتن مارو ببینه...
بازار ایران جای فوق‌العاده جذابیه. آقای لطیف مرد دلنشینی بود، دلنشین‌تر بود اگر کتاب زیر و رو بهمون نمی‌داد. معاشرت جالبی بود.
در لحظه‌ای که احساس می‌کردم چه قدر مردمان بی‌منطقن و دغدغه‌های سطحی دارن، خدا زد پس کله‌م و دغدغه‌ی سطحی‌دار شدم و هم بی‌منطق.
عرض دیگری ندارم. جز تلگرافی‌نوشتنم هم نمی‌آد.
 
 
مگه ما چقدر زنده‌ایم که بخوایم همه‌ی آدمارو تا دقیقه نود تو زندگیمون نگه داریم؟ مگه چقدر زنده‌ایم که بخوایم به کسی بارها فرصت اشتباه کردن بدیم؟ مگه چقدر هستیم که بخوایم دورمونو با آدمایی پر کنیم که به جز حال بد هیچی دیگه برامون نمیارن؟
مهم ترین مسئولیت ما در مقابل خودمونه. ما مسئول تک تک لحظه‌ها ‌و ثانیه‌های خودمونیم. مسئول تک تک روزایی که داره از عمرمون میگذره. مسئول تک تک آسیبایی که به خودمون میزنیم. مسئول تک تک آسیبایی که اجازه میدیم
اصلا به نظر من این دوربین سلفی موبایلا، کار اسراییل بوده!
میدونسته ما مملکت دماغ قشنگاییم، این کارو کرده که وقتی عکس سلفی میگیریم دماغ خودمونو سه برابر ببینیم، بعد اعتمادبنفسمون بیاد پایین و از خودمون بیزار بشیم... و او با خیال راحت بهمون حمله کنه!
وگرنه چیه کارکرد اون عکس کک مکی با اون دماغ قد آجر!
بعد از دو هفته بالاخره اینترنت وصل شد ... 
چقدر این دو هفته بهمون سخت گذشت 
ب خصوص فری لنسرها ...
وضعیت بدی رو تجربه کردیم 
امیدوارم که از این روزها تجربه گرفته باشیم 
تا بتونیم مقاوم تر باشیم 
 
امیدوارم زندگی واستون به بهترین شکل پیش بره ♥ 
 
هوالرئوف الرحیم
تعطیلات چهار روزه برای ما که خیلی خوب بود.
رضا خونه بود و تمام تلاشش رو کرد که بهمون خوش بگذره.
نماز رو رفتیم مصلی که عالی بود.
شبم با مامانش بودیم که جز جمله ی آخر، مابقیش خوب بود.
یه روزم رفتیم پارک شهروند و تا نصف شب اونجا بودیم. 
دیروزم که پارک یاس.
خیلی خوب بود. الهی شکر.
یه کار پاره‌وقت واسه این روزای الکی چیه؟!همونم نداریم⁦ :(

از کلاس های دانشگاه بدم میاد.
اصلا باید این شکلی بود که هر ترم چند تا واحد برمیداشتیم...بعد رفرنسشونو بهمون میدادن ....خودمون می‌رفتیم میخوندیم...هروقت هم سوال داشتیم می‌رفتیم از استادا می‌پرسیدیم...آخر ترم هم می‌رفتیم امتحان..
آخه هفته‌ای پنج تا تمرین، یه کدنویسی...اونم فقط واسه یه درس....
با توجه به فیلم هایی که دانلود کردم ، میخوام به شما چند فیلم پیشنهاد کنم که ببینید البته در زمان خودش نقدش رو خواهم نوشت اما خب تا اون زمان
 
1.- جنگجوی درونPeaceful Warrior
2.Hichki سکسکه
3.Joy
4.انیمه your name
5.A.Beautiful.Mind
 
اینها به نظرم جزئ بهترین ها بودن ، اگه شما هم فیلمی میشناسید بهمون معرفی کنید.
 
با توجه به فیلم هایی که دانلود کردم ، میخوام به شما چند فیلم پیشنهاد کنم که ببینید البته در زمان خودش نقدش رو خواهم نوشت اما خب تا اون زمان
1.- جنگجوی درونPeaceful Warrior
2.Hichki سکسکه
3.Joy
4.انیمه your name
5.A.Beautiful.Mind
اینها به نظرم جزئ بهترین ها بودن ، اگه شما هم فیلمی میشناسید بهمون معرفی کنید.
امسال به خیلی ها تلفن نزدم برای تبریک عید، یاد پارسال افتادم، رفتم خونه شون، تعارف کردم تشریف بیارید خونه ی ما هم،خانومه گفت:
ممنون ما خودمون خونه داریم!
بهش گفتم میدونم، خواستم دور هم باشیم بهمون خوش بگذره، وگرنه ما هم بی خانمان نیستیم اومدیم اینجا عید دیدنی...
ادبش ستودنی بود اصا...یه بارم بهش گفتم به بچه هاشون گفتم وقتی شما مکه بودین، که بیان پیش ما، بهشون خوش بگذره، یه طوری نگام کرد که انگار شاخه درخت گردوی ۵۰ ساله ی باغشو شکستمدر این مثل
به بغض نشستم 
برا شدت ناتوانیم،
به بغض نشستم ازاینکه نمیتونم داد بزنم
آهای مردم!!همو دوست داشته باشید
آهای اونایی که میگفتید دوستمون دارید،مارو نشکنید!
و حالا به اشک رسیدم
از اینکه همیشه اونایی ک
بیشتر دوستمون داشتن،
بیشتر بهمون ضربه زدن،
بیشتر خردمون کردن،
کسایی که قرار بود بخشی از خوشبختیمون باشن
ناخوشی روبیشتر از همه چشوندن بهمون!
اشکام می ریزه
از ایــــن همــه ناتوان بودنم.
کاش وقتی نمیتونم دردی کم کنم از دردای عزیزام
میشد به سینه فشا
#یادش_بخیر
رفته بود هند برای مسابقات تیراندازی، یادمه میگفت تویه شهری خیلی فقیر داشتن، پول جمع میکردن برای فقرا، با این که هم دین و مذهبم نبودن به خاطر انسان بودنشون که از گشنگی نمیرن یه مبلغی رو کمک کردم. ولی تو یه شهر دیگه که شیعه نشین بودن فکر کنم حیدر اباد، میگفت برای اموزششون هم کمک کردم.
چون هند غذاهاش خیلی تند بود میگفت فقط سیب زمینی میخوردم یا ماست و نون و روزای اخر سیبل و تار میدیدم!
لباس تیراندازیشو خیلی دوست داشت، خیلی بهش میومد، چق
امروز اولین برف بارید. دیدن اولین بارش برف یه حس خاص قشنگی برام داره. بس که هر دفعه با این صحنه خاطرات خوشی داشتم. 
ماشین این روزا تو تعمیرگاهه. از پشت بهمون زدن و سپر داغون شد و با یک برگ بیمه طرف ما باید چند روزی معطل باشیم و هیچ کی جوابگوی این معطلی ما نیست. لابد حقمونه دیگه یکی کوبیده بهمون باید معطل شیم. وقتی ماشین دستم نیست میفهمم چقدر وابستشم و لنگمممم
پریروز بعد اداره رفتم کتابخونه و تا خود ۹ شب موندم اونجا و واقعا مفید بود. برگشتنی هم تن
بعضی وقتا فکر میکنم به اینکه میشه چند سال دیگه بشینم کنار یکی که فکر میکنه ته خطه و آخر دنیاست و دستاشو بگیرم بهش بگم:" عزیز جان گرفتاری من از این روز های تو بیشتر بود ولی غصه نخور همه چیز درست میشه فقط توکل کن و صبر داشته باش " یا قراره همه چیز همینجوری بمونه یا بدتر شه ...این روزا پر از تلاطمه برام ... ح دستش خالیه و کلی هزینه داره پیش روش ...تو شغلش به مشکل برخورده و هر چی تلاش میکنه برای بهبود وضعیت تغییری حاصل نمیشه ...
خودم سال سختی رو گذروندم ... ر
امروز می‌خوایم در مورد ون قرمزمون حرف بزنیم! بعضی وقتا ون قرمز می‌شد سرویس مدرسه‌مون، بعضی وقتا می‌شد یه ماشینی که باهاش بریم اردو و کلی بهمون خوش بگذره. همون ونی که هر وقت می‌خواستیم سوارش بشیم یا ازش پیاده، کلی خودمون رو جمع و جور می‌کردیم که از بین صندلیاش رد بشیم و سرمون به سقفش نخوره! همونی که وقتی صندلی جلوش خالی بود، انگار دنیا رو بهمون داده بودن. اما الان دیگه خیلی سخت می‌شه یه اثری از ون قرمز پیدا کرد. بعضیامون شاید این رو باور نک
 
بسم رب الشهدا و الصدیقین
دوستان ما قصد داریم که به یاری خدا هر روز عید رو به یاد یک شهید باشیم و به همین خاطر طرح #هر_روز_با_شهدا رو راه اندازی میکنیم و هر روز یک داستان از شهدای گرانقدرمون رو منتشر میکنیم به امید اینکه شهدا عنایتی بهمون کنند و لطفشون شامل حال ما هم بشه
ان شاءالله
ولی من مطمئنم بالاخره یه روزی از همین هبوط گاه با هم عروج می کنیم درست به زیر همون درختی که آدم و حوا ازش هبوط کردن به زمین. بهت قول می دم که خود خدا، سیب های اون درختو بهمون تعارف میکنه. اصلا از همین الآن گاز زدن ِ امنِ اون سیب های مصیبت بار رو بهت وعده میدم. میدونی ؟ من سخت به لحظه های آخر ِ این سقوط امیدوارم. به عروج ِ ته ِ این سقوط امیدوارم. حالا واستا و نگاه کن! 
ولی من مطمئنم بالاخره یه روزی از همین هبوط گاه با هم عروج می کنیم درست به زیر همون درختی که آدم و حوا ازش هبوط کردن به زمین. بهت قول می دم که خود خدا، سیب های اون درختو بهمون تعارف میکنه. اصلا از همین الآن گاز زدن ِ امنِ اون سیب های مصیبت بار رو بهت وعده میدم. میدونی ؟ من سخت به لحظه های آخر ِ این سقوط امیدوارم. به عروج ِ ته ِ این سقوط امیدوارم. حالا واستا و نگاه کن! 
خب کم کم به لحظات ملکوتی امتحانات نزدیک میشیم این ترم امتحانات ملویی در پیشه با اینکه کتاب کودک سالم و ایضا استادش شلوار خیس کن بنظر میاد و همچنین اختلالات با اون استاد نچسب و گوهش ولی فرصت بسیار و راه نیز ... استاد بهمون نمره کامل روش تحقیق رو داد و خب منتظریم ببینیم استاد کی وقت داره درباره تحلیل داده ها بیشتر بهمون یاد بده ایضا spss. فلذا این درس برای امتحانا شوت می شود و تابستان ادامه ی کارای مقاله. حسرت من اینه که این ترم فناوری داشتیم درس به
دانش آموز هم نیستیم یه سنجاق سری گل سری چیزی بهمون بدن واسه اینکه اسممون فاطمه ست...
ولادت حضرت فاطمه مباااارک
روز مامانای مهربونتون مبارک :)
روز مامانایی که پیشمون نیستن ، مامان بزرگ ها ، روحشون شاد:)))
روزِت مبارک شومارِ عزیزم انشالله تنت همیشه سلامت باشه :) اقلیماا❤
روزِ بانوان مهربان هم مبارک:))))
خدا بحق حضرت فاطمه عاقبت هممون رو بخیر کنه :) 
توی تصوراتم،
همیشه یه نیمه شب رو تصور کردم ،
که ساعت از ۱۲ گذشته...
نشستی و من
با دوتا فنجون #شکلاتِ_داغ
میام کنارت...
همونجور که موهای بلندمو دست میکشی 
دستات رو باز میکنی تا منو به خودت نزدیک تر کنی،
لبخند میزنی.. منو به خودت میچسبونی...
دراز میکشم
سرمو میزارم روی پات و با چشمهای بسته،
از سالهایی میگم که چقدر بهمون سخت گذشت..
وتو
از سالهایی میگی.. که چقدر قراره خوشبخت بشیم...
:)
این ترم خیلی بهم فشار اومده کلا ۴ تا درس دارم ۸ واحد ولی ۳ تاشون کار عملی دادن
یکی کنفرانش میخواد
یکی هم گفته تا مقاله ثبت یه ژورنال علمی نکیم بهمون نمره نمیده
چند روز پیش دلدرد شدید شدم رفتم دکتر تو ارژانس، گفت مشکوکم به خون ریزی باید برم ازمایش خون و مدفوع بدم اگه چیزی بود بستریم کنه
منم بهش گفتم نه ازمایش میدم نه بستری میشم
اونم گفت پس مسئولیتش با خودت
خوب اومدم خونتون به عنوان مهمون استرس نداره که
دوستان این بار میخوایم از شما که بهمون بگید اگر یک بدلیجات خوب را بخواهید انتخاب کنید چه مواردی براتون اهمیت داره و این مواردی که شما در نظر میگیرد برای انتخاب این بدلیجات چه معیار های دارد لطفا نظر خودتون را در قسمت کامنت برامون درج کنید تا از این تجربیات شما بهره مند بشیم.
 
شما میتوانید از بخش های دیگه یکی از بهترین مقالات زیورآلات را هم مشاهده نمایید.
#مسافر_کربلا
#نماز رو همیشه شمرده شمرده و با دقت می خوند.
بهمون می گفت: اشکال کار ما اینه که برای همه وقت می گذاریم، جز برای خدا
نمازمون رو سریع می خونیم و فکر می کنیم زرنگی کردیم، اما یادمون میره اونی که به وقت ها برکت میده، فقط خود خداست.
#شهید_علیرضا_کریمی
برگرفته از کتاب "مسافر کربلا"اثر گروه فرهنگی #شهید_ابراهیم_هادی
سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه. 
عیدی شکر خدا بد نبود. 
من که همش استراحت کردم. کارای عقب افتاده زیادی دارم. هر وقت میخوام مشغول بشم به درسی و چیزی یه افسردگی عجیبی منو میگیره. اینکه رنگ موهام مثل دندونام بشه بازم بیکار و عاطل باطل نشسته باشم مشغول درس خوندن محض و علاف خیلی منزجرم میکنه. 
نه عشقی نه حالی نه کاری نه باری..... خدایا شکرت سلامتیمونو بهمون ارزانی داشتی و ندادی دست یه عده که از توش نون دربیارن. 
تقریبا دارم ایمان میارم که اگر چیزی رو بخواهیم و در مسیرش تلاش کنیم بهمون می‌دن. در واقع اون تلاشه مهمه. شاید خیلی هم رو اسلوب و منطق نباشه، ولی بالاخره یه روزی یه وقتی، یهو جهش می‌کنی. جهشی که خودتم می‌فهمی یه ذره بلندتر از قدمهاییه که قبلا برداشتی. اونجا بهت عنایتی شده. عطیه‌ای داده شده... حتا در زمینه فهم. اگر واقعا بخوای، بهت می‌دن.. 
عقلم قد نمیده به چراییش. فقط چندبار تجربه کردم. بنظرم قاعده قشنگیه. معنای خوبی داره
امروز دوباره آزمایشگاه فیزیک داشتیم و انقدر بهمون خوش گذشت موقع آزمایش و بعد با تعریفای استاد حس خفنی بهمون دست داد که نگم براتون. امروز به اعتراض بچه‌ها ما دیگه اولین گروه انتخاب نکردیم که چی آزمایش کنیم و میز نیرو به ما افتاد بعد وقتی بعد از کلی تفکر یکسری داده به دست آوردیم و نشون استاد دادیم شگفت زده شد که ما تونستیم با وسایل بسیار بسیار داغان و افتضاح آزمایشگاه با اختلاف ۰.۳ نیرو رو به دست بیاریم.
تازه اگه یکم کمتر بازیگوشی میکردیم و دق
هی دنیا ! حواست هست که تو چه قدر به ماها بدهکاری و عین خیالت نیست؟
 کلی روز خوب بهمون بدهکاری،  به من یه جور ، به اون پسر فارغ التحصیل بی کار یه جور ، به اون مرد 50 ساله که در آستانه ی دهه ی ششم زندگیش پشتوانه ی مالی نداره یه جور ، به اون بچه ی پشت کنکوری که آینده ی مبهم گذاشتی تو کاسه اش یه جور ، به اون مادر صبور که پای قد کشیدن فرزنداش از خودش مایه میذاره یه جور...
تو به مردم ساکن این مختصات جغرافیایی بیشتر  از جای دیگه بدهکاری ! و خب ذاتت هم درست مث
سامیار- خب سامیارم 27 سالمه و غیر ازخودم یه خواهر19 ساله که مشغول تحصیله و برادر25 ساله که امریکا زندگی میکنه و همون جا هم تشکیل خانواده داده دارم وضعیت مالیمون هم.... اتردین پرید وسط حرفش اتردین- وضعیت مالیشون هم توپه توپه سامیار هم یه چشم غره بهش رفت و ادامه داد سامیار- خب الانم برای فوق تخصص قلب و عروق قبول شدم شیراز و هیچ جوره هم نمیتونم انتقالی بگیرم برای تهران و درسمم حاضر نیستم حتی یه سالم ترک کنم خوابگاها هم پره خونه ها هم پره یا کوچیکه یا
این روزها که بیماری اپیدمی باعث شده همه توی خونه بمونند البته اگر لطف
کنند و بمونند ؛ آدم واقعا دلش می گیرد ، البته دقیق نمی دونم دل آدم می
گیرد یا قلوه اش یا ... به هر حال ، احوالات غریبی بهمون دست می دهد
گاهی چنان مضطرب می شویم که یقین می کنیم که اخلاقا ، عرفا ، علما
و هرچه عن یا ان داریم حق نداریم از خونه بیرون شویم.
ادامه مطلب
تنفر...
تنفر رو شاید بشه مخالف دوست داشتن تعریف کرد.وقتی از یچیزی متنفر میشی،دیگه یک ذره و دو ذره و خیلی معنایی پیدا نمیکنه؛در واقع تو فقط میتونی بی‌نهایت از یچیزی متنفر بشی و نه کمتر!
تنفر از کشوری که توش به دنیا اومدی یا بهتر هست بگیم به اجبار توش به دنیا اومدی!به قول عباس کریمی ما هر جا بریم و هر کاری کنیم بازم ملیت‌مون رو نمیتونیم پاک کنیم.به اندازه خیلی زیاد غر و عصبانیت دارم،از اینکه همش بهمون یاد دادن باید یچیزی رو از دست بدیم تا یه چیز
باید قبول کرد که خیلی از ماها دغدغه نداریم و دچار روزمرگی شدیم اما همینکه بهمون یکذره فشار میاد ، با جملات زیر خودمون رو خالی میکنیم :
 
... توی این مملکت خراب شده 
... سر قبر ...
خاک بر سر ...
تف تو غیرت ...
 
باید قبول کرد که خیلی از ماها برای درست شدن اوضاع کار خاصی انجام ندادیم. نه انتخاب درستی داشتیم و نه انتقاد بجایی ... اما تا دلتون بخواد فقط ادعا کردیم و ادعا کردیم و ادعا ...
فکر کردیم چون لیسانس داریم خیلی میفهمیم یا اینکه چون توی حوزه علمیه درس خ
یک سری آدم ها هستن اسمشون هست «آدم قشنگ ها» ! کلا آدم از دیدنشون لذت می بره. حالا چه توی فضای مجازی چه توی واقعیت. فرقی نداره. خیلی قدرشونو باید دونست. حال آدمو خوب می کنن. درصد امید به زندگی رو افزایش می دن. درسته نزدیک نیستن بهمون و آشناهای دور محسوب میشن حتی شاید ما رو نشناسن اما ... این حس خوب جریان داره. 
مثلا آ که موجب لبخند و رضایتم میشه (حتی دیدمو به یک قشری از آدم ها تغییر داده) و امیدوارم همیشه توی مسیر درستش باشه و همینقدر قشنگ بمونه حتی ب
بازی تیم امید ما با امید ازبکستان با نتیجه یک برصفر به نفع ازبکستان تمام شد.در این بازی گل جالبی نخوردیم واز یک حفره دفاعی بهمون گل زدند.که خیلی باز وداع ما کند بودند انشالله آقا فرهاد این تیم را آماده میسازد بازی تدارکاتی برای شناخت میباشد. فرهادمجیدی با شناختی که داریم قطعا تیک را سروسامان میدهد و اخبار روز استقلال را با رفتن به المپیک میبندیم
خب کم کم به لحظات ملکوتی امتحانات نزدیک میشیم این ترم امتحانات ملویی در پیشه با اینکه کتاب کودک سالم و ایضا استادش شلوار خیس کن بنظر میاد و همچنین اختلالات با اون استاد نچسب و گوهش ولی فرصت بسیار و راه نیز ... استاد بهمون نمره کامل روش تحقیق رو داد و خب منتظریم ببینیم استاد کی وقت داره درباره تحلیل داده ها بیشتر بهمون یاد بده ایضا spss. فلذا این درس برای امتحانا شوت می شود و تابستان ادامه ی کارای مقاله. حسرت من اینه که این ترم فناوری داشتیم درس به
1. فکت جدیدی که دارم دنبال مثال نقض براش می‌گردم:
"تک تک احساسات بدی که بهمون دست می‌ده، ناشی از "انتظار داشتن" و "محق دونستن خودمون"ـه."
 
2. یه آدم جالبی دیروز بین صحبت‌هاش گفت حقی وجود نداره، هر چیزی هم که ما تو زندگی‌مون داریم، یه موهبته، که همراه خودش یه مسئولیتی هم می‌ندازه به گردنمون!
خب کم کم به لحظات ملکوتی امتحانات نزدیک میشیم این ترم امتحانات ملویی در پیشه با اینکه کتاب کودک سالم و ایضا استادش شلوار خیس کن بنظر میاد و همچنین اختلالات با اون استاد نچسب و گوهش ولی فرصت بسیار و راه نیز ... استاد بهمون نمره کامل روش تحقیق رو داد و خب منتظریم ببینیم استاد کی وقت داره درباره تحلیل داده ها بیشتر بهمون یاد بده ایضا spss. فلذا این درس برای امتحانا شوت می شود و تابستان ادامه ی کارای مقاله. حسرت من اینه که این ترم فناوری داشتیم درس به
هر خیر و صلاحی که از هرجا بهمون رسید، از باب الجواد تو بود...
اومدیم به پابوست، و دم آخر، موقع زیارت وداع، دلمون رو، ایمان رو به دستت امانت سپردیم، چرا که جایی مطمئن تر از امانات تو ندیدیم.
چشمای گریونمون رو گره زدیم به شبکه های پنجره فولادت و دخیل بستیم به خان کرمت. که "عادتکم الاحسان... وسجیتکم الکرم..."
رفیقی بامرام تر از تو پیدا نکردیم تو این دشمن بازار دنیا، وچه خوب انیسی شدی برا دل یتیممون
یا معین الضعفاء... ما به جز گدایی در درگاه سلطان کاری
دو تا پرنده بودن که دو سه ماه پیش یه روز اتفاقی دیدم رو لبهٔ بیرونی پنجرهٔ اتاق نشستن و یکیشون سرشو گذاشته بود رو شونهٔ (؟) اون یکی و دوتایی داشتن منظرهٔ روبه‌روشون رو نگاه می‌کردن.‌ چند وقت بعد صدای خش‌خش لونه‌سازی‌شون میومد تو سوراخ لولهٔ بخاری نزدیک پنجره و الان هم صدای جیک‌جیک بچه‌هاشون میاد:)
خواستم بگم شاید اشرف مخلوقات یکی دیگه است ولی بهمون نمی‌گن که ناراحت نشیم:)
این روزها باز مسائل اعتقادی ذهنم رو مشغول کرده. دو روز پیش افکار عجیب و غریبی داشتم، شاید باز زیاده‌روی داشتم جایی که اینطوری تظاهر پیدا کرده در افکارم.اعتقاد! بینش اسلامی، جهان‌بینی اسلامی .. تقریباً چیزی نمی‌دونم ازش. فکر می‌کردم مسائل اعتقادی رو تونستم تا حدی آموزش ببینم و نیاز دارم که به اخلاق و فقه تمرکز کنم، اما الان می‌بینم که باز این کم‌علمی‌م در مسائل اعتقادی هست که من رو در انجام واجبات سست می‌کنه. 
بعد حالا مشکل که صرف عدم مطا
حتما بوده گاهی پدرا یا مادر ها یا یکی از آشنا هامون بهمون گفته- لازم ندونستم بهت بگم- یا بلعکس - میگه که لازمه بهت بگم- این اصلاح رو انگلیسی زبان ها اینطور بیان میکنند:
i wasnt deem to...لازم ندونستم که بهت بگم...
i deem to necessry...لازم دونستم که به تو هم بگم...
موفق باشید.
با اپلیکیشن کاربردی و مهیج ycodes  هرجای مشهد که هستید فقط با صرف چند دقیقه وقت وارد دنیای خوشمزه نان‌ها شوید و سفارش خود را از انواع نان ثبت کنید و در کمترین زمان ممکن تحویل بگیرید.
ما آماده‌ایم برای ثبت سفارش آنلاین نان داغ و تازه برای وعده های غذایی رنگین شما...
خوشحال میشیم اگر پیشنهادی برای رونق کارمون دارین بهمون بگین
 
http://ycodes.co/
امروز کشیک بودم و فراموشم شده بود. همگروهیم با اینکه دید نیومدم اما اصلا زنگ نزده بود بهم یادآوری کنه. آخرش بعد اینکه خودش آف گرفته و رفته بوده بهم پیام زده رزیدنت دنبال شماست زود برید پیشش! دنائت و حسادت تا چه حد؟! سری قبل خودش زود میخواست بره رزیدنت گفت یکیتون باید بمونه وگرنه آف نمیدم من گفتم من هستم شما برید و اینم جبران خوبیم. کلا آدما خیلی خوب خوبیامونو بهمون برمیگردونن. :)
پ.ن: حتا تو هم خوب خوبیامو جواب میدی. ؛)
امروز کشیک بودم و فراموشم شده بود. همگروهیم با اینکه دید نیومدم اما اصلا زنگ نزده بود بهم یادآوری کنه. آخرش بعد اینکه خودش آف گرفته و رفته بوده بهم پیام زده رزیدنت دنبال شماست زود برید پیشش! دنائت و حسادت تا چه حد؟! سری قبل خودش زود میخواست بره رزیدنت گفت یکیتون باید بمونه وگرنه آف نمیدم من گفتم من هستم شما برید و اینم جبران خوبیم. کلا آدما خیلی خوب خوبیامونو بهمون برمیگردونن. :)
پ.ن: حتا تو هم خوب خوبیامو جواب میدی. ؛)
به نظرتون چه قدر از سازمان سنجش زمان و هزینه میبره اگه بخوان مشخص کنن هر کس با این رتبه ای که اورده کدوم دانشگاه ها قبول میشه و رشته ها و دانشگاه های قبولیش رو بر اساس یه رنکینگ از اعتبار دانشگاه ها مرتب کنن؟ قسم میخورم اونقدر ها هم کار سختی نخواهد نبود. چرا ما یک هفته اس در به در انتخاب رشته ایم؟ بله چون اگر این اطلاعات رو بهمون بدن اونوقت جیب مشاورای انتخاب رشته چجوری پر شه؟ 
کنکور هیچی نیست. به قران هیچی نیست جز به نون دونی کثیف! 
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
عاصف گفت:
- آخه ظاهرا یکی از سوالاشون از اون شخصی که آمارش رسیده بهمون این بود که چیکاره‌ای، آقایی هم که مدعی کارمند سازمان اتمی بودن هست، برای اینکه بهش حالی بدن گفته کارمند فلان جا هستم تا با این حرکت برای خودش اعتبار بخره. بچه های انتظامی هم بخاطر حساسیت شغلی اون شخص موضوع رو به اداره ما ارجاع دادن، بچه های اداره هم به واحد ما.
ادامه مطلب
آخیش
بعد چند تا امتحان سخت بلاخره راحت شدیم
قبل از امتحان شیمی بهمون حال دادن ی روز رو وقت خالی گذاشتن تا استراحت کنیم شیمی هم بخونیم
شیمی رو که خوندم شروع کردم به کار کردن با کامپیوتر
راستی امتحان عربی رو عالی دادم و ممنون بابت بازدید کردن و ی کامنت ندادن خیلی لطف کردین
یکی از استادامون هر هفته یه مقاله بهمون میده که بخونیم و بعد تو کلاس در موردش صحبت می‌کنیم. در حین خوندن مقاله خب یه سری از تکنیک‌هایی که استفاده کرده بود رو متوجه نمی‌شدم، زدم یوتیوب که یه ویدیو پیدا کنم توضیح بده اینا رو. به این کانال برخوردم و در یک کلام عاشقش شدم. واقعاً عالی عالی عالی آمار و ماشین لرنینگ رو توضیح میده و هرررچی ازش بگم کم گفتم. دلم غش میره برا اون سیلی موزیکای اولش لذا گفتم اینجا هم معرفی کنم شاید به درد کسی خورد. 
StatQuest
روزی با پدرش تنها شدند از پدر پرسیده بود : گاهی اگر احساس خستگی کنی انقدری که ندانید چرا خسته اید چه میکنید؟؟
پدرش لبخندی زد و گفت : خستگی  های بدونه شرح !!!!!  ؟؟؟؟
با لبخندی که داشت آرام زیر لب گفت : مرهمی برای خستگی هایت نیست جز  مناجات خدا
......................................................................................................................................................
.................................................................
نجات هفته : خدایا اگه نجاتمون نداده بودید الان شب سومی بود که زندگی جدیدم شروع میشد
هر روز که می گذره دیدگاه هام بیشتر و بیشتر تغییر می کنه.شاید به خاطر سن و ساله.
هر چی سن آدم بالاتر می ره بهمون نسبت مرزهای زندگی هم تنگ و تنگ تر میشه.
همه چیز رو می خوای موشکافانه تر بررسی کنی و اونجاست که می بینی خیلی جاها رو اشتباه کردی.
هر چی میگذره بیشتر بیشتر متوجه میشم که اصلا آدمها رو نشناختم.
کسایی که سالها و ماهها باهاشون یک رنگ بودی هیچ چیزی ازشون مخفی نداشتی.
ولی می بینی خیلی جاها ازت گذشتن.

ادامه مطلب
دیروز رفتم انجمن خوشنویسی شهر خودمون.
یه استاد خیلی خیلی کار درست پیدا کردم.
اوستاد سابقم به زور بهمون سرمشق میداد، میگفت برید خودتون یه چیز بنویسید.
ولی این استاد، هر هفته سرمشق میده.
به علاوه خط خودکار هم کار میکنه.
بچه هایی که الان در نستعلیق هم سطح من هستن، خط خودکارشون در حد شکسته نستعلیقه، ولی من...
خلاصه که اوصیکم به اوستاد خوب.
دیروز رفتم انجمن خوشنویسی شهر خودمون.
یه استاد خیلی خیلی کار درست پیدا کردم.
اوستاد سابقم به زور بهمون سرمشق میداد، میگفت برید خودتون یه چیز بنویسید.
ولی این استاد، هر هفته سرمشق میده.
به علاوه خط خودکار هم کار میکنه.
بچه هایی که الان در نستعلیق هم سطح من هستن، خط خودکارشون در حد شکسته نستعلیقه، ولی من...
خلاصه که اوصیکم به اوستاد خوب.
نمی دونم چرا بچه که بودیم بهمون میگفتن برای روز مادر یه نقاشی بکشیم و روش با خط کودکانه بنویسیم:
مادر عزیزم دوستت دارم

چرا بهمون نمیگفتن توی چشماش زل بزنیم و هزار بار این جمله رو تکرار کنیم و سخت بغلش کنیم؟ چرا؟ واقعا چرا؟
نوشتن برای وقتیه که تو همچین روزی دیگه دستت به دستاش نرسه...چشمات به چشماش نرسه....
نوشتن برای فرسنگها فاصله ست....
نوشتن برای وقتیه که کنارت نباشه...
پس امشب اگه هنوزم پیش خودت داریش بی واسطه توی چشماش نگاه کن و بگو اندازه همه
مسخره ترین چیز در مورد علوم پایه اینه که منی که توی شهر خودمون یکی از دانشگاهای برتر!هست باید بکوبم برم حتما شهر دانشجوییمیه عالمه راه هم کلی زمانگیره و هم به شدت خسته کننده که تا چند روز بدن درد دارم براشهواپیما رو هم چک کردم و بلیطاش جوری گرونه حتی فکرشم نمیکنم.اخه بی وجدان ۵۹۰ تومن بدم واسه یه رفتن؟انصافه؟حالا خودم کم استرس و کمبود زمان دارم درگیری جمع کردن وسایلمم هست.تازه خوابگاه خودمونو بهمون نمیدن و باید بریم یه جای دیگهکه البته من م
روز اول که بچه ها رو دیدم همه مثل هم بودن و حتی یکی دوتایی بهشون میخورد خیی مشتاق درسن. اما بعد از چند جلسه ای دل غافل که تنبل ترین و ضعیف ترین دانش آموز یکی از هونایی هست که به نظر خیی پیگیر و مشتاق به نظر میومد ولی حالا سرش رو کتاب نیس کلا کتابشو ورق نمیزنه. یکی درمیون میاد کلاس. عشق  مد و ... هست.
چقدر تفاوته بین یه درس خوندن و نخوندن. این ما هستیم که میتونیم از این 24 ساعتمون یه چیزی بسازیم که بهش افتخار کنیم یا نه تهش بهمون بگن بی کفایت .
امیدوار
کسایی که میتونند کمک کنند بهمون برای تقویت دوباره این طرح و اجرای اون برای شهادت حضرت زهرا اعلام آمادگی کنند همون طور که میدونین این طرح به این شکل هست که یک سری بسته های مختصر مفید فرهنگی تهیه میشه ودرایام شهادت و ولادت حضرت زهرا و حضرت زینب و حضرت رقیه و حضرت معصومه (سلام الله علیهم اجمعین) توی پارک ها بین دخترای جوون پخش میشه .منتظر اعلام همکاریتون هستیم
کسایی که میتونند کمک کنند بهمون برای تقویت دوباره این طرح و اجرای اون برای شهادت حضرت زهرا اعلام آمادگی کنند همون طور که میدونین این طرح به این شکل هست که یک سری بسته های مختصر مفید فرهنگی تهیه میشه ودرایام شهادت و ولادت حضرت زهرا و حضرت زینب و حضرت رقیه و حضرت معصومه (سلام الله علیهم اجمعین) توی پارک ها بین دخترای جوون پخش میشه .منتظر اعلام همکاریتون هستیم
به طرز عجیب غریبی عوض شدم
واقعا
همه میگن انقدر ساکت شدم که منو دیگه نمیشناسن
تلاش میکنید که به هدفتون برسید؟
تو کدوم مرحله هستید؟
......
استاد دوره کارشناسیم بهم پیام داده و میگه یادمه چقدر فعال و با انگیزه بودی چی میکنی؟ منم گفتم درس میخونم و اینا
همزمان چیپس میخوردم
یادم افتاد بیست ساله ک بودم چقدر جوون. با انگیزه و کم عقل بودم...
چجوریه ک زمان انقدر روی ذهن آدم تاثیر میزاره؟ غیر از اینکه هر ساعتش و هر لحظه اش داره بهمون درس و تجربه میده؟
تا حالا به رهبر ارکستر دقت کردید؟!
به همه ی حاضرین پشت میکنه و باتمام وجود کارش رو انجام میده..
↩️ یه وقتایی تو زندگی باید به همه پشت کنی و باتمام وجودت کاری رو که میدونی درسته انجام بدی...و ساز زندگیت رو بنوازی مطمئن باش آخرش همه به احترامت بلند میشن و تشویقت میکنن.
کار یه نتورکر هم خیلی شبیه رهبری ارکستر مگه نه؟؟خیلیا بهمون منفی میدن ولی ما باید پشتمون رو کنیم بهشون و با جدیت بیشتر به کارمون ادامه بدیم تا با دیدن ثمره ی جدیت ما، شگفت زده بشن
نمردم و توی دانشگاه هم معدل الف شدم :) لیلا همیشه الفِ فقط قدر خودشو نمیدونه بزنم تو سرش :/ 
حس میکنم خیلی سر فارغ التحصیلی سوتی دادیم و مسئول آموزش هم راهنمایی نمیکنه ! امروز رفتیم و فقط لیست نمرات رو درآورد بده امور فارغ التحصیلان :/ برگه ی امضا ها رو نداد بهمون ما هم عینهو بز نپرسیدیم خب امضا ها چی میشه. 
موند برای ده روز دیگه لامصب!
سال نو رو بهتون تبریک میگم موآ
امیدوارم امسالم مثل سال قبل کنار پسرا شاد و شنگول باشیم
امیدورام امسالم مثل سال قبل پسرا بترکونن
امیدوارم امسال یونجونی کیوتر تر و جذابتر و مهربونتر از هرسال دیگه ای باشه
امیدورام امسال سوبینی مثل هرسال یه لیدر مهربون و باهوش باشه و همیشه تو همه جا به پسرا کمک کنه خرگوشی کوچولوی گروه
امیدوارم امسال بوم بوم کوچولوی خوشگلمون یه کوچولو عاقل تر بشه و یه کوچولو عقلش پیشرفت کنه
شوخی کردم اما امیدوارم کوچولوی مهربو
سال نو رو بهتون تبریک میگم موآ
امیدوارم امسالم مثل سال قبل کنار پسرا شاد و شنگول باشیم
امیدورام امسالم مثل سال قبل پسرا بترکونن
امیدوارم امسال یونجونی کیوتر تر و جذابتر و مهربونتر از هرسال دیگه ای باشه
امیدورام امسال سوبینی مثل هرسال یه لیدر مهربون و باهوش باشه و همیشه تو همه جا به پسرا کمک کنه خرگوشی کوچولوی گروه
امیدوارم امسال بوم کوچولوی خوشگلمون یه کوچولو عاقل تر بشه و یه کوچولو عقلش پیشرفت کنه
شوخی کردم اما امیدوارم کوچولوی مهربونمو
امروز را مرخصی گرفتم که خونه تکونی را جلو ببرم. تا ساعت ۱۲ خوب پیش رفتم ولی کاش قلم پام میشکست و نمیرفتم سمت ظروف قدیمی!!!! نمیدونم چطور شد ولی ۱۱- ۱۲ کاسه و یک بشقاب چینی پودر شد!!! خیلی شوکه شدیم.. من و میم خیلی ناراحت شدیم. عذاب وجدان داره نابودم میکنه..کاش مادربزرگ از این کاسه ها داشته باشه و بهمون میداد
 
عملا سر شدم و قورمه سبزی خوشمزه به دلم ننشست
 
قضا بلا بوده ولی یادگاری بود و کاش وسیله خودم جاش آسیب میدید!!!
خدایا شکرت. الهی ضرر به جون نیاد.
این ترم خیلی ترم پرماجرایی بود‌. اولش با بیماری مادرم و هول و تکون فراوانی که بهمون داد و آخرش هم مریضی خودم که دوهفته خونه نشینم کرد و از کار و زندگی انداختم. دو هفته آخر دانشگاه نرفتن باعث شد از خیلی از کلاسا جا بمونم و در نتیجه نمره های این ترمم اصلااا چنگی به دل نمیزنه ناراحتم ولی دارم سعی میکنم ریکاور بشم واسه شروع ترم جدید. درس هامون قشنگه ولی من دیگه اون آدم پارسال نیستم که با ذوق و شوق پر می‌کشیدم سمت دانشگاه. نمی‌دونم چه بلایی سر روحی
دومین روزی هست که اینترنت قطع شده...البته سایتهای دات آی آر دار باز میشن...که خب به درد خودشون میخوره...دارم فکر میکنم عقل داشتن چیز خوبیه که خدا بهمون داده...عقل داده تا فکر کنیم و بعد عمل کنیم...ولی بعضیها قشنگ مشخصه عقل ندارند...وگرنه به این فکر میکردند که ممکنه کسب و کار بعضی ها بدون اینترنت بخوابه...ممکنه اعضای خانواده شون که خارج زندگی میکنن این مدت نگران بشن...ممکنه منتظر یه ایمیل باشند یا بخوان ایمیل مهمی بفرستن...و ممکنه های دیگه...ولی ندارن
زندگی داره اون روی خودشو بهمون نشون میده..
اتفاقات این روزها دور از ذهن ترین وقایع زندگیمن..
هیچ وقت فکرشو نمیکردم به اینجا برسم..
اما..
رسیدم..
رسیدیم..
و این اولینش نیست..
و آخرینش هم نخواهد بود..
زندگی پر از این بالا و پایین هاست..
اگه تا حالا فکر میکردم همه چی آسونه..
این روزها با تمام وجود فهمیدم برای زندگی باید جنگید..
نباید تسلیم شد..
این روزهای سخت میگذره..
هنر ما توی پیدا کردن شیرینی هاست توی دل سختی..
توی پذیرفتن این تلاطم..
باور کردنش..
من میتو
آخه مصبتو شکر 30 رووووووووووووز آخه؟؟؟
بعد تابستون و زمستون واقعا یکیه؟
واقعا چی با خودت فکر کردی؟
ما رو چی فرض کردی؟
آیا به ما کوهان عنایت فرموده ای؟
آیا میایی کارهای منو که همش فکریه و نیاز داره گلوکز برسه به مغزم تا انجامشون بدم، یک روز و فقط یک روز انجام بدی؟؟
وژدانا ما رو گرفتی یا خودتو؟
وژدانا حداقل به من یک ذره از اون جرأت 4- 5 سال پیش عطا فرما که چند روزی مهمونیت رو کنسل کنم و دلی از عزا دربیارم :دی
پ.ن: نمیدونم این که هیچ حس ترس، نگرانی، ا
روباه به شازده کوچولو گفته بودش اگه منو اهلی کنی، هربار با دیدن گندم‌زار یاد موهای طلایی تو میفتم و دلم تنگ میشه...
این اپلیکیشن ادابازی این روزا خیلی پیام میده. مثلا میگه بیا بازی! دلمون برات تنگ شده یه سری بهمون بزن و از این حرفا! هربار منو یاد گلستان و حیاط تاریک مدرسه میندازه. اونجا که از شرجی هوا کلافه بودم و هی غر میزدم و آی غر میزدم :) اونجا که خستگی، جرقه شیطونیامو روشن میکرد، اونجا که تو خودتو می‌رسوندی و میخواستی با ادابازی هم که شده خ
امروز به یه جمله ای از ژان لکان برخوردم که خیلی برام جالب شد
                 من تنها از یک سمت میبینم اما از تمام جهات دیده میشوم
خیلی جالب بود داشتم فک میکردم  چقدر درسته و گاهی چقدر حواسمون باشه به همه ی وجه هامون....نه برای این که بقیه چه فکری راجع بهمون میکنن...که برای رشد و یادگیری و تغییر..... گاهی باید خودمونو از بیرون نگاه کنیم تا بهتر بتونیم نقاط ضعف و قوتمون رو بشناسیم و درستش کنیم...
کاش این حرفا فقط حرف نمونه ادامه داشته باشه این روزای خوب
دو سال پیش یه استادی داشتیم که یکی از دروس اختصاصیمونو برامون تدریس میکردن.
ایشون یکی از بهترین اساتیدمون تو همه ی زمینه ها بودن، علاوه بر خوب درس دادن، چیزای خیلی خوبی هم بهمون یاد دادن.هنوز جمله ی پر از امیدشون تو ذهنمه که یکبار درباره ی مشکلم با ایشون صحبت کردم و ایشون بهم گفتن که این هیچ مسئله ی مهمی نیست و من مطمئنم که میتونی پیش بری و به اهدافت برسی.ایشون تعریف میکردن که حدودا ۵ سال درگیر یه کار تحقیقاتی بودن 
ادامه مطلب
همه ما یه سری خراب کاری‌هایی کردیم و یه سری خراب کاری ها باهامون کردن، که باید باهاشون کنار بیایم...
وقتی کسی بهمون آسیب میزنه، یاد می گیریم قوی تر باشیم و وقتی کسی ترکمون میکنه یاد می گیریم مستقل تر باشیم.
مرگ یه بار شیون هزار بار سال هاست که دردی رو درمون نکرده.
 پایان سیاهی های دنیا اگه سپیدی نباشه، نظم کائنات به هم میخوره
و سپیدی رو باید پیدا کنی. اونم متاسفانه سال هاست خودش، خودشو نشون نداده
بلند شو
+ فردا یه موزیک هم بهش اضافه میکنم
یه جمله ای خوندم که 
هر چقدر بارون زندگیت شدیدتر باشه رنگین کمون بعدش بزرگتر و قشنگ تره 
چند ثانیه ای بهش فکر کردم 
و برداشتم ازش این بود که گاهی ما یادمون میره که ( ان مع العسر یسرا ) برامون فرستاده شده 
اینکه همیشه راه حلی وجود داره و قطعا میتونیم مسائلمون رو پشت سر بذاریم وتا حالا بارها شده وقتی به مشکلات گذشتمون فکر میکنیم یه لبخند تلخی میزنیم و میگیم : خوبه که گذشت چقدر سخت بود 
اما رنگین کمونی به عنوان پاداش بهمون داده میشه رو نمیبینیم ! 
بعضی روزا اتفاقای ناخوشایند پشت سرهم اتفاق میفتن.مثلا امروز که رفته بودیم بیرون تو فروشگاه در یخچال رو که باز کردم دستم به یه چیزی گرفت برید و یهو دیدم داره خون میاد ازش.بعد هم اومدم از کنار قفسه رد شم یکی از کنارم رد شد و دستم خورد به گوشه قفسه که لبه تیز داشت.وقتی هم می رفتیم اون طرف خیابون وسط خیابون وایساده بودیم تا رد شیم یه موتورسوار هول کرد نزدیک بود بزنه بهمون:|
همه اینا به کناررر ظهر قرمه سبزی گذاشتم وخوابیدم . با صدای زنگ در همسر از خو
سلام بچه ها
باید یچیزی رو بهتون بگم، نویسنده فیکشن him ازمون خواست تا فیکشنش رو از تو سایت برداریم!
مثل اینک ی عده بدون اجازه این فیک رو توی روبیکا آپلود کرده بودن، روبیکا هم ک زیر نظر فتا و ایناس! خلاصه اینک دارن دنبال نویسنده اینجور فیک ها میگردن، برای همین بهمون گفت ک برش داریم
همین دیگ گفتم ی اطلاعی بهتون بدم ✌✋
بازم ساری
نکته آخر:
بچه ها خواهشن، هیچ فیکی رو داخل روبیکا قرار ندین! برای نویسنده ممکنه بد شه، روبیکا زیر نظر سپاهه
اگر هم فیکی
چند وقت پیش یه کلیپی میدیدم که یه نفر مصاحبه کننده از جوانها میپرسید چه جوری باید به نیاز جنسی جواب داد؟همه میگفتن ازدواج بعد ازشون میپرسید تا زمانی که مجرد هستید چه جوری باید به نیازهای جنسی پاسخ داد؟طرف میخندید میگفت بهمون گفتن تقوا پیشه کنیدواقعا کسی میدونه جوانان مملکت ما تا زمانی که ازدواج کنن که البته اگه بتونن با نیازهای جنسیشون چه میکنن؟یعنی این همه جوان دارن تقوا پیشه میکنن؟
هیچ کس بدترین آدم دنیا نیست، همه ی بندگان خدا از ما بهتر هستند، حتی اگر نباشند!!! 
منظورم اینه که به خاطر نعمت هایی که خدا بهمون داده ، مثل علم ، مثل زیبایی ، مثل سلامتی و...
به دیگران حتی در ذهنمون هم فخر فروشی نکنیم و بدونیم هر هنری داریم از جانب 
   خداست
امشب شب اول محرمه و امسال نسبت به شروع محرم یک خاصی دارم.
میتونم بگن من آدم خوش شانسی بودم که تو خانواده ای بعنوان عروس وارد شدن که محرم و صفر براشون خیلی ارزشمنده.من هم میتونم توی حال و هوای محرم قرار بگیرم.
انشالله امام حسین امسال یک نگاه خاص به همه داشته باشن و من و خانوادمو هم یکطور دیگه از وجودشون سعادتمند کنند.
اول از همه شفای عشق زندایی رو ازت میخوام یا امام حسین.معجزه تو بهمون نشون بده.
و بعد سلامتی خانوادمون و عاقبت بخیری همه.و فرزندان
دو سال پیش یه استادی داشتیم که یکی از دروس اختصاصیمونو برامون تدریس میکردن.ایشون یکی از بهترین اساتیدمون تو همه ی زمینه ها بودن، علاوه بر خوب درس دادن، چیزای خیلی خوبی هم بهمون یاد دادن.هنوز جمله ی پر از امیدشون تو ذهنمه که یکبار درباره ی مشکلم با ایشون صحبت کردم و ایشون بهم گفتن که این هیچ مسئله ی مهمی نیست و من مطمئنم که میتونی پیش بری و به اهدافت برسی.ایشون تعریف میکردن که حدودا ۵ سال درگیر یه کار تحقیقاتی بودن 
ادامه مطلب
با اپلیکیشن اندروید INKHUNTER - try tattoo designs میتونید خیلی راحت کلی تتو و خالکوبی و روی بدن خودتون تست کنید و حتی ازش عکس هم داشته باشید . اگه همیشه دلتون میخواست تتو داشته باشید شاید بد نباشه یبار امتحانش کنید و عکستون و واسه دوستاتون بفرسید :دی نظرتون و درباره ش بهمون بگید .
ادامه مطلب
با اپلیکیشن کاربردی و مهیج ycodes  هرجای مشهد که هستید فقط با صرف چند دقیقه وقت وارد دنیای خوشمزه نان‌ها شوید و سفارش خود را از انواع نان ثبت کنید و در کمترین زمان ممکن تحویل بگیرید.
ما آماده‌ایم برای ثبت سفارش آنلاین نان داغ و تازه برای وعده های غذایی رنگین شما...
خوشحال میشیم اگر پیشنهادی برای رونق کارمون دارین بهمون بگین
 
http://ycodes.co/
اینترنت شهر ما چند دقیقه پیش وصل شد.از صبح داشتم فکر میکردم یعنی امکان داره دیگه به اینترنت جهانى وصل نشیم ؟و در اون صورت چه اتفاقی میفته؟
والا اگه این اتفاق میفتاد تعجب نمیکردم.ولی ایا مردم تحمل پذیرشش رو داشتند؟؟
باری به هرجهت این مدت یه حق طبیعی و اساسی رو ازمون گرفته بودند و دوباره بهمون پس دادن.حالا هم دلیلی برای خوشحالی نیست.یادمون نمیره که هیچکس نبود توى این مدت تا این محدودیت رو با یه کلیک از سرمون برداره،اونم وقتی که خیلی ها توانا
سلام
حدود 9 سال و نیم هستش که توی این شرکت دارم کار میکنم، شاید خیلی دیر شده باشه ولی واقعا دیگه از اینجا خسته شدم، همیشه از اینکه کارم و عوض کنم میترسیدم، میترسیدم که به اندازه کافی خوب نباشم برای کار های جدید. میترسیدم کار خوب پیدا نکنم و هزار و یک دلیل و بهانه می تراشیدم برای استعفا ندادن.
ولی الان واقعا دیگه بریدم، نه کار درست و حسابی ای انجام میدم در طول روز، نه حقوق  درست و حسابی ای میگیرم، الانم که وضعیت ها داغون شده و حقوق و بزور میدن به
خدایا
خیلی چیزها هست که میدونیم بهمون دادی اما بابتش شکر نکردیم
خیلی چیزهای بیشتری هست که اصلا حتی بهش فکر نکردیم که اینا نعمت هست که بخواهیم بابتش ازت تشکر کنیم
 
خدایا ممنونم
بخاطر انگشتای دستم که میتونم بنویسم
خدایا ممنونم
بخاطر اینکه میتونم بشینم و راه برم
میتونم دراز بکشم
خدایا ممنونم
که میتونم ازت چیزی درخواست کنم و تو بهم میدی
 
 
خدایا
ای بزرگتر از هر بزرگی و ای کریم تر از هر کریمی
ای دارا تر از هر دارایی و ای بخشنده تر از هر بخشنده ا
تو سربازی بهمون میگفتن که کلمات : " بشین " ، بفرما" و "بتمرگ" هر 3 تا دستور انجام یک کاره اما هر کدوم بار معنایی خودش رو در انجام دستور به طرف مقابل داره
دفعه اول مثل بچه ادم میگین بشینید تو خونتون ، ننشستید بعدش میگن اقایون خواهش میکنم بفرمائید تو خونتون ، اگه بازن نفهمیدید و چون مثل بچه ادم نفهمیدین دیگه میگن بتمرگید تو خونتون دیگه
 
عامل پخش ویروس شدین
شهر ما الوده شده - منطقه و محله ما قرمز شده
 
به خدا کرونایی شدن افتخاری نداره
مردنشم مثل ادم
من اینجا برای کارهای اداری مدرکم رو تحویل ندادم هنوز (هنوز نخریدمش.) . داشتیم در همین مورد صحبت می‌کردیم و به استادم گفتم که خیلی خوبه که دانشگاه آمستردام از ما کارنامه رو به جای مدرک می‌پذیره. چون دانشگاه TU Delft نمی‌پذیره. یه لحظه سکوت کرد. بعد گفت این رو مدیون دوستانتون هستین. با تعجب نگاهش کردم. گفت متنفرم از اینکه اینو اینطوری بهت بگم ولی این رو مدیون دوستان اسرائیلیتون هستین. خیلی سعی کردم که چهره‌م تغییری نکنه ولی مطمئنم چشمام گرد شده ب
 ازون روزی ک سرپرست و نگهبانا وحشت زده بهمون میگفتن "فقط برین" دو هفته میگذره
چ وحشتایی رو تحمل کردیم ک نکنه ناقلیم و برگشتنمون کارو بدتر کنه؟
هرچندروز ی بار ب ی حالت استیصال میرسم و میگم نمیتونم دیگه این وضعو تحمل کنم، اونم تا اخر فروردین؟ یا شاید بیشتر..قراره این ترممون بچسبه ب ترم بعد یا حذف ترم بشیم؟ نکنه وقتی برمیگردیم یکیمون کم باشه؟حتی تصورش دیوونم میکنه.اینارو ک مینویسم نمتونم جلوی گریه امو بگیرم. مامانم فشارخون داره چیکار کنم؟اگه چ
من یه دانشجو هستم. بیست سالمه و از صبح (وقتی هوا هنوز تاریکه) تا شب (وقتی هوا تاریک میشه) توی دانشگاه کلاس دارم. وقتی دانشگاه آزمایشگاه خالی نداره بهمون بده، میگن خودتون برین سر یه کلاس دیگه و وقتی میریم سر یه کلاس دیگه، بهمون میگن جا نداریم برید بیرون. و وقتی بیرون نمیریم (چون برامون غیبت میزنن) بهمون می گن شما پزشک های خوبی نمیشین، چون وقتی دلتون برا خودتون نمیسوزه چطوری قراره برای مریض هاتون دل بسوزونین؟
من صبح ها که میخوام از جلوی حراست رد
سلام
تا ببینه چند مرده حلاجه...
وقتی می گیند فاتحه،میخوام بگم میخواهید برا برادرمن فاتحه بخوانید.اون هنوز نرسیده..خدا چی دید خداوند بهمون معجزه نشون داد.امروز صبح همه چی دروغ بود.
میخواستم داد بزنم..میخواید برا برادر من قرآن بخوانید..
گویا این گوی و میدان...
به همین راحتی یعنی برادر سوم ما تنها گذشت رفت...نه نه همش دروغ مطمین فردا سالم و سر حال میاد..چرا امشب این ساعت لعنی نمیره...
فدای دل تو خانم زینب..
یکی از نشانه‌های بی‌برکت بودنِ یک نگرش و یک زندگی،
اینه که نتونی حس محبت و احترام سایرین رو از پسِ اعمال و حرفهاشون دریافت کنی.
میفرماید برای بدیِ بقیه نسبت به خودت عذرتراشی کن،
حالا عذرتراشی برای بدیها که هیچی، 
این روزها محبت بقیه نسبت به خودمون رو هم نادیده میگیریم و اصلاً نمی‌فهمیم،
و حتی وقتی مستقیماً ابراز میکنه که قصدش خیر بوده، باز هم (مثلا به خاطر روشش) نکوهشش می‌کنیم و خلوص نیتش رو زیر سوال می‌بریم.
خدا بهمون رحم کنه.

+امروز داغ
این متنو چند روز پیش یجا دیدم حالا بماند .ولی گفتم دیالوگ قابل تاملی هست بین این دو نفر.
گاهی ادمها بقدری متناقض حرف میزنند که پیش خودت میگی یعنی طرف واقعا خودش متوجه نمیشه داره خودشو احمق جلوه میده!
شاید این برای همه ما پیش اومده باشه.مخصوصا منطق این پسرِ.
یعنی ینفرو به بدترین ویژگیها خطاب میکنیم اما در عین حال بهمون برخورده که نخواسته با ما باشه.به نظرتون اگر یه نفر انقدر هیولا هست ادم نباید راهشو بکشه بره؟
چیو میخواد بخودش ثابت کنه؟ بگذری
چندین سال بود که حال و هوای دم عید دیگه حال و هوای قدیم ها نبود. بوی خوش عید و بهار مثل عیدهای سال‌های بچه‌گی به مشام نمیرسید. البته که بهارها با هم چندان فرقی ندارن و وضعیت زندگی آدم هست که به فصل ها و روزها بوی خاصی میبخشه. اما امسال انگار یه تلنگر شده برایمان که از هر چیزی که وجود داره و هر موقعیتی که هست استفاده‌ی کامل ببریم. به شخصه چندین بار با خودم تکرار کردم که ای کاش وضعیت مثل سال‌های قبل بود اما این بحران جدی که برای بغل کردن بچه ی دو
به نام خداوندی که از سر مهر بخشش فراگیر و همیشگی دارد*                             با عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه ی شما برادران و خواهران پاک .همیشه تجربه گرفتن از زندگی حرف اول را میزنه⏪ اینبار با یه پست فوق العاده مهم و اثر گذار در سرنوشت و موفقیت همه در خدمتتونم. شاید کسی حوصله و وقت لازم برای خوندن این پست را نداشته باشه اما باید بگم بعد از خوندن و فکر کردن بهش به خیلی چیزهای ارزشمند در زندگیتون می رسید⏪یادتونه قدیما موقعی که کودک بودیم با

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها